عشق یعنی ح ، سین ، یاء و نون
ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم
/
من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم
//
ننویسید که او نوکر بدبختی بود
/
بنویسید که او منتظر مهدی بود
بسم رب الحسین دستم به نوشتن نمیرود نه اینکه نخواهم ، نه... واژه تاب نمی آورد حک کننده ی مهربانیِ تان باشد بعضی بغض ها،بعضی اشک ها ،بعضی حرف ها، بعضی سکوت ها ، بعضی نگاه ها و بعضی از این بعضی ها را نمیتوان مثلِ مشتی بذر روی زمین پاشید به این امید که ثمر دهد...به این امید که قد بکشد.... به حکم اینکه علیک الرفیق ثم طریق بدان بدون رضا، کربلا نخواهم رفت *** خدایا کمکم کن! 60 روز حرف رو تو گلو نگه داشتم از مستحبی که دل خوشِ جوابِ واجبش بودم تا مسافر تنهای حیاط دانشگاه... اینقدر عطر یاسش غریب است که گاه و بیگاه شرمنده میشویم یک کربلا ببر که حسرت به دل شدم *** یادگاریِ شبِ جمکران را سپردم به خاک دفنش کردم میان چشمانی که کور سویِ آخرش بویِ سیب بود میان قلوبی که آخرین نبض هایش عجین شده با نامت میان عطر غریب شب های جمعه میان دستان مهربانی که اگر بودند آن روزها... آن روز هایی که.... چادرش را به سر کشید و سپس ، تکیه بر شانه ام به سختی داد خواست مادر که خیزد از جایش ، ولی این بار هم زمین افتاد امن یجیب المضطر اذا دعاه... وای مادر اربابم... *** آشفتگی خیالم را ببخش .... آشفتگی دلم را نیم نگاهی.... تنها خواسته ام : دستی بر سرم بکش ، مثل دخترِ مسلم.... یتیمم.... حالم را میدانی؟!شبیه شرهانی ست .... نه، به سکوت قبل از تلاطم اروند شبیه تر است... آه ، مادرم اروند.... با من سخن بگو ..... کدام بغض ها را در گلو صاحب خانه کرده ای، که سهمَت شده فریادهای منقطع ؟؟!!! حالم را ندان حالم را بخوان از نفس هایی که شرمنده از غصبِ تنفس های حاج احمد هاست.... پاشیده شده ام از هم ، میدانی ؟!!.... *** نفس بده که برایت نفس نفس بزنم نفس بده که فقط از حسین دم بزنم
By Ashoora.ir & Night Skin